تاريخچه استان و شهرستانهای آذربایجانغربی
آذربایجان
آذربایجان از دیرباز یکی از مراکز مهم سیاسی و اقتصادی کشور و معبر نفوذ اقوام مختلف و محل نزاع امپراتوری های عصر باستان و کشورهای معاصر بشمار می رفته است. اقوام و قبایل بسیاری به آن وارد شده و بعضأ در آنجا ماندگار شده اند و ترکیب قومی و زبانی و مذهبی آن از تنوع زیادی برخوردار شده است. ترک ها و کردها از گروه های عمده این استان بشمار میروند و اجتماعات کوچکی از ارامنه و آشوری ها نیز در تعدادی از روستاها و شهرهای استان زندگی می کنند. الگوی مکان گزینی گروه های قومی، مذهبی و زبانی آذربایجانغربی، به میزان زیادی با تمایزات بوم شناختی و ویژگی های طبیعی استان انطباق دارد به گونه ای که کردها در بخش های مرتفع غربی و جنوبی استان انتشار یافتهاند و متقابلاً ترک ها در دشت های پیرامون دریاچه ارومیه و تعدادی در دشت های شمال و جنوب شرقی استان، مستقر شده اند.
آذربایجان در فارسی میانه «آتورپاتکان»، در آثار کهن فارسی «آذرآبادگان» یا «آذربایگان»، در یونانی «آتروپاتنه»، در بیزانسی «آذربیگانون»، در ارمنی «آتراپاتاکان»، در سریانی «آذربایغان» و در عربی «آذربیجان» نامیده شده است.
تاریخ باستانی آذربایجان با تاریخ قوم ماد درآمیخته است. قوم ماد پس از مهاجرت به ایران آرام آرام قسمت های غربی ایران از جمله آذربایجان را تصرف کرد. مقارن این ایام دولت هایی در اطراف آذربایجان وجود داشت که از آن جمله میتوان به دولت آشور در شمال بین النهرین، دولت هیتی در آسیای صغیر، دولت اوراتو در نواحی شمال و شمال غرب، اقوام کادوسی در شرق و کاسی ها در حوالی کوه های زاگرس اشاره کرد. بعد از تأسیس دولت ماد، آذربایجان به ماد کوچک (در مقابل ماد بزرگ) معروف شد و مشتمل بر شهرهای قدیمی همدان، ری، اصفهان و کرمانشاه بود. به عبارت دیگر ولایاتی که در قرون اولیه اسلامی به ناحيهي جبال و بعدها به عراق عجم معروف بودند را در بر میگرفت.
بعد از غلبه اسکندر مقدونی به ایران، سرداری به نام آتورپات در آذربایگان ظهور کرد و از اشغال آن توسط یونانیان ممانعت به عمل آورد. از آن به بعد این سرزمین به نام آتورپاتکان معروف شد.
ارومیه
شهرستان ارومیه (مرکز استان آذربایجان غربی) در جلگه ای به طول 70 کیلومتر و عرض 30 کیلومتر در کنار دریاچه ي لاجوردی ارومیه گسترده است. این جلگه از رسوبات رودهای باراندوز، شهرچای، روشه چای و نازلوچای که همه ساله به طور منظم آن را مشروب میسازند پوشیده شده است. پیشینه ي تاریخی و استقرار این شهر در مسیر قفقاز، ارمنستان، آسیای صغیر و بینالنهرین و نیز زمین های بارور و آب و هوای مساعد، اهمیت بسیار ویژه ای را به آن بخشیده است.
غرب دریاچه ارومیه همواره پیش از سایر نقاط ایران مورد توجه ملل ماقبل تاریخ قرار داشت، زیستگاه های متعدد نیز که امروزه تپه هایی از آن ها باقی است مؤید همین امر است. یکی از این تپه ها که به نام «گوی تپه» معروف است، كه با قدیمیترین تپه های باستانی بینالنهرین، آسیای صغیر و فلات ایران رقابت می کند.
انتساب چند زرتشتی که در هنگام تولد عیسی (ع) به بیتالحم رفته بودند و در ارومیه مدفونند حاکی از آن است که این شهر یکی از بزرگ ترین کانون های مذهبی و اجتماعی گذشته های دور بوده است و سرداران و امپراطوران روم جهت دستیابی به آتشکده یا آذرخش بزرگ زرتشتیان (آذرگشنسب) و پایتخت تابستانی ساسانیان (گزنا) تخت سلیمان بارها از آن عبور کردهاند.
بعد از اسلام نیز ارومیه دومین شهر مهم آذربایجان، پس از مراغه، به شمار می رفت. از قرن 15 میلادی که ترکان عثمانی جایگزین امپراطور روم شرقی شدند، بازار ارومیه به عنوان شهر سرحدی اهمیت فوقالعاده ای پیدا کرد و از ارج و باروی مهمی برخوردار شد. برج سه گنبد و مسجد جامع ارومیه از یادگارهای عظمت تمدن اسلامی در منطقه به شمار می رود.
شهر ارومیه نقطه ي تلاقی اقوام و ادیان پیرامون خود از قبیل آشوری ها، ارمنی ها، یهودی ها و بالاخره مسلمانان بود.
اشنویه
در این ناحیه اقوامی چون لولوبی ها، هوریائیان، آشوری ها، اورارتوها و مادها در دوره های معینی از تاریخ می زیسته اند.
این شهر در حیات تاریخی خود جولانگاه جنگ و گریزهای زیادی بود. در سال 1909 میلادی عثمانی ها اشنویه را تسخیر کردند و با قدرت تمام، دست به کشتار زدند. جنگ روس ها و عثمانی ها نیز زیان زیادی به جان و مال مردم وارد کرد. پس از کشتار روس ها و عثمانی ها نوبت به مرگ و میر ناشی از قحطی بزرگی رسید که مردم مجبور به مهاجرت به عراق (موصل و کرکوک) شدند و از جمعیت 13 هزار نفری آن روز تعداد ناچیزی باقی ماند. در سال 1320 هجری، زلزلهي بزرگی شهر اشنویه را تکان داد و خسارات مالی و جانی سنگینی را به بار آورد، به طوری که شهر کاملاً از بین رفت و مردم مجدداً آن را بازسازی کردند. امروز شهر اشنویه یکی از شهرهای متوسط استان آذربایجان غربی است که در جهت رشد و توسعه گام برمی دارد.
بوکان
شهرستان بوکان یکی از شهرستان های کردنشین استان آذربایجانغربی ایران است. شهرستان بوکان در منطقه تقریباً کوهستانی و معتدل قرار دارد. شهرستان بوکان (شهر بوکان و روستاهای اطراف) سومین شهرستان استان آذربایجانغربی بعد از شهرستان های ارومیه و خوی می باشد
این شهرستان در حدود ۳۰۰۰ سال قبل تحت نام ایزیرتو پایتخت تمدن مانناییان بوده است. آثار این تمدن بسیار هنرمند قابل توجه بوده و نمونه هایی از آثار به تاراج رفته اش در موزه های جهان از قبیل موزه توکیو و موزه ارومیه دیده میشود. این تمدن در شمالغربی ایران سکنی داشته اند.
روایات زیادی در مورد ریشه نام این شهر وجود دارد، مثلا بعضی ها بر این عقیده هستند که «بو» به معنی سرزمین و «کان» به معنای معدن است و بوکان به معنای سرزمین معادن می باشد اما از مشهورترین این روایات این است که در قدیم مردم این شهر در هنگام مراسم عروسی به چشمه آب بزرگ و مشهور این شهر که کردها آن را « حهوزه گهوره » به معنی «آبگیر بزرگ» می نامند، (و این چشمه به صورت چشمه ای جوشان است که آب آن از سفره های زیرزمینی تأمین می شود؛) می آمدند و از آنجا که به کردی واژه «بوک»، به معنی عروس است این منطقه را که بعدها به شهر تبدیل شد «بوکان» (جمع بوک = عروسها) نامیدند.
تپه های ساری قامیش، کلک تپه، گردشین رحیم خان، برده کونته کانی رش، تپه اوینه چی، تپه جوانمرد، تپه و گورستان خراسانه، تپه های ترکمن کندی، تپه ینگیجه، تپه کانی سیران، تپه های سردارآباد، تپه اسکندر، تپه تکان تپه، تپه قلای کانی رش، تپه قلعه قره کند، تپه اوزون قشلاق، تپه ناچیت، تپه آسیاب کهنه و تپه قالایچی از آثار باستانی این شهرستان هستند.
تكاب
تکاب به معنی آب باریک و زمینی کم آب است. منطقه ي تکاب دارای ده ها اثر تاریخی قبل و بعد از اسلام است که از آن جمله می توان به تخت سلیمان اشاره کرد که در 45 کیلومتری شمال شرقی آن واقع شده است. بقایای آتشکده ي بزرگ ساسانی، به نام آذرگشنسب نیز در آنجا قرار دارد. شهر باستانی شیز در اینجا قرار داشت و احتمالاً به علت فعالیت های آتشفشانی کوه زندان در فاصله ي 5/1 کیلومتری تخت سلیمان فعلی، ویران شده و آثاری از آن بر جای نمانده است.
خوی
شهرستان خوی را که به علت استقرار در محلی پست اصطلاحاً «خوی چوخوری» نیز می ناميدند، از اهمیت نظامی و تجاری ویژه ای برخوردار بود. پیش از اسلام شعبهای از بزرگراه معروف ابریشم که شرق را به غرب متصل مینمود، از خوی عبور میکرد. در صدر اسلام نیز راهی که بلاد جزیرهالعرب را به ماورای خزر، ارس، اردبیل و مرکز آذربایجان وصل میکرد، از خوی میگذشت. شهر خوی امروزه یکی از شهرهای مهم استان آذربایجان غربی و دارای آثار تاریخی متعددی است.
خوی در زبان کردی به معنای نمک است و به واسطه وجود معادن نمک در منطقه، به خوی معروف شده است. محل اولیه خوی «چورس» کنونی یا «دروازه ماکو» بوده که در اثر حمله مغولان منهدم و ویران شده است.
شهرستان خوی تاریخچه نسبتاً طولانی دارد. این منطقه هنگامی اهمیت یافت که جنگ معروف چالدران بین شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم خلیفه عثمانی، در منطقه ي سیه چشمه درگرفت. بعدها فتحعلی شاه با راهنمایی ژنرال گاردان حصار محکمی اطراف آن بنا نهاد.
سردشت
مردم شهر سردشت آنجا را زادگاه زرتشت (پیغمبر ایرانی) می دانند و عقیده دارند که سردشت از نام این پیغمبر اخذ شده است. سردشت طبیعتی زیبا دارد و آبشار آن به نام آبشار شلماش معروف است. در این شهر آثار تاریخی ویژه ای کشف شده است.
سلماس
چنان که از شواهد تاریخی و جغرافیایی بر میآید، بافت اولیه این شهر در گذشته، بافتی روستایی بود ولی به علت مرکزیت ارتباطی – تجاری و با گسترش مبادلات بازرگانی بازارهای هفتگی و جذب خدمات به صورت شهر درآمده است.
با توجه به حفاری های به عمل آمده از تپه ي تبان قدمت سلماس به زمان مادها می رسد و در زمان هخامنشیان «زاروند» نام داشت. این شهر در دوره ي اشکانیان یکی از ایالت های حایل بین ایران و روم بود و پس از شکست خسرو اشکانی، ضمیمه متصرفات ساسانیان شد. یادگاری که از این سلسله در کوه پیرچاوش بر سر راه ارومیه به سلماس باقی مانده، تخته سنگی است که بر آن شکل دو نفر سوار بر اسب حکاکی شده است.
وجود کلیسا و گورستان های متروکه مسیحی و سکونت فعلی ارامنه در بعضی روستاهای پیرامون این شهر همه گواه بر سکونت ارامنه در منطقه است. یاقوت حموی نیز در نامیدن این شهر همین کلمه را به کار برده که بعدها کلمه سلماس جایگزین آن شده است.
زلزله ای در سال 1309 این شهر را کاملاً ویران کرد. مردم، شهر دیگری را با معیارهای جدید شهرسازی در کنار بقایای شهر ویران سلماس ساختند.
چالدران
سیه چشمه بین شهرهای خوی و ماکو با وسعتی معادل 5000 کیلومتر مربع واقع شده است. منطقه چالدران که در این قسمت از استان قرار گرفته است، به علت وقایع جنگ های شاه اسماعیل اول با سلطان سلیم عثمانی اهمیت تاریخی دارد. نام سابق سیه چشمه «قره عینی» بود که طبق روایتی نام پدر و پسری که «قره» و «عینی» نام داشتند و اولین ساکنان این منطقه بودند گرفته شده است به روایتی دیگر، نام سیه چشمه از منطقه ای نیمه باتلاقی و چمن زار به نام قره بلاغ (سیهچشمه) گرفته شده است. مرکز منطقه همان سیه چشمه است که سابقه تاریخی آن به حدود پنج قرن می رسد. از آثار تاریخی آن، میتوان به قره کلیسا و مقبرهي صدرالدین، وزیر شاه اسماعیل اشاره کرد. در پیرامون این شهر مقبره یا سکونتگاه صخره ای فرهاد و شیرین قرار دارد که قدمت آن به دوره اورارتوها می رسد.
شاهیندژ
در زمان ساسانیان در 30 کیلومتری آتشکده آذرگشنسب، قلعه ای با نام صائین (نگهدارنده) دژ بنا شد. این قلعه مورد استفاده افرادی بوده که برای نیایش و زیارت به آتشکده می آمدند.
بعد از حمله اعراب، نام آن به صائین قلعه تغییر یافت. این قلعه در دوره های بعد محل عبور و اقامت زائران کربلا شد. نام این شهر در رژیم شاه به شاهیندژ تغییر یافت، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همان صائین دژ خوانده شد و سپس مجدداً به شاهين دژ تغيير نام يافت.
ادامه مطلب در بخش سوم